بایگانی روزانه: آگوست 26, 2011
دستها از بدن من کوتاه!(مارش پتیارهها)+عکس
«مارش پتیارهها» جنبشهای اعتراضی دهه شصت و هفتاد علیه تبعیض جنسی را به یاد می آورد. شاید هم دورتر، به آن زمانی که «کلارا زتکین» صد سال پیش از جنبش زنان انتظار داشت، جنبشی که حق شرکت در انتخابات، حق برابری با مردان و حق کار را طلب می کرد، جنبشی که بعدها زنان با شعار «شکم من مال خودم است» به خیابانها آمدند تا از حق سقطجنین برخوردار گردند.
شهرزادنیوز: بدنم به من تعلق دارد، من یک پتیارهام، آدمی بیبندوبار، جلف، یک فاحشه یا هرچه که می خواهی فکر کن، اما بدن من مال من است، آنچه که خود دوست داشته باشم، با آن می کنم و هرگونه که خود بخواهم آن را می آرایم. آن لباسی را می پوشم که خود اراده کنم. آزادی پوشش من به خودم مربوط است، به هیچکس ربطی ندارد.
شعار «من یک پتیارهام» از سوم ماه آوریل امسال بر زبانها جاری شد. در این روز پلیسی در کانادا خطاب به دانشجویانِ زنِ دانشگاه تورنتو گفت: «مثل پتیارهها لباس نپوشید تا متجاوزان جنسی را تحریک کنید.» در اعتراض به این سخنان، دختران دانشجو به خیابانها ریختند و علیه تبعیض و تجاوزات جنسی شعار دادند. این تظاهرات نام Slutwalk (مارش پتیارهها) بر خود نهاد. Slut انگلیسی چیزی مترادف با پتیاره،، سلیطه، هرزه، جلف و یا بیبندوبار در زبان فارسی است.
«مارش پتیارهها» مرکب از زنان، مردان و همجنسگرایان در دیگر شهرهای کانادا به راه افتاد. آنان می خواستند اعلام دارند که در جامعهای آزاد هرکس آزاد است آنسان بپوشد و یا خود را بیاراید که دوست می دارد. نباید همچون پلیس کانادا قربانی را مجرم شناخت و بدینوسیله افکار عمومی را گمراه نمود.
اگرچه پلیس کانادا رسماً از گفتار خویش معذرت خواست، اما «مارش پتیارهها» در اندکی زمانی به شهرهای کشورهای دیگر سرایت کرد: اتاوا، ونکور، میامی، ملبورن، آمستردام، استکهلم، لندن، پاریس، سنت پائولو، برلین، فرانکفورت، مونیخ، هامبورگ و… تظاهراتِ اعتراضی همچنان ادامه دارد.
آنچه در سوم آوریل از زبان آن پلیس کانادایی شنیده شد، ملکه ذهن بسیاری از مردان در جهان است. «خوب بپوش تا کسی را تحریک نکنی که به تو تجاوز کند.» این حرف در واقع حمایت از متجاوزان است که در این بینش در شمار قربانیان هستند.
در Slutwalk شرکتکنندگان خود را پتیاره می نامند تا عمق رفتار و تفکر نژادپرستانه و تبعیضگرانه جامعه را نشان دهند. آنان لباسهای گوناگون و عجیب و غریب بر تن می کنند و یا اصلاً نیمهلخت در تظاهرات شرکت می کنند، سر و صورت به اعتراض دگرگون می آرایند و می کوشند از یک اعتراض جنسی و جنسیتی به اعتراضی سیاسی فرارویند، زیرا معتقدند که حکومتها خود به شکلی ناپیدا در این نوع از بینش و ترویج آن مشارکت دارند. پتیاره واژهای است که در مورد زنان به کار گرفته می شود. به مرد پتیاره نمی گویند. پتیاره احمق نیز محسوب می شود.
در تظاهرات سراسری هفته گذشته (13 آگوست) در چندین شهر آلمان، بسیاری از مردم نظارهگر در نخستین نگاه به «مارش پتیارهها» تعجب می کردند از اینکه؛ اینهمه پتیاره در این کشور وجود دارند. شرکتکنندگان اما با روشنگری خویش، آنان را به جمع خویش فرا می خواندند:
«من اینجا حضور دارم تا بگویم که دیگر حالم بههم می خورد از اینکه احمقهایی هنوز مرا پتیاره می نامند چون لباسی بر تن کردهام که دوست می دارم. این بدن من است. همهجای آن به من تعلق دارد.»
«به من می گویند پتیاره چون دامنی کوتاه پوشیدهام و برجستگی پستانهایم از زیر تیشرت به چشم می خورد.»
«من چرا باید پاسخگوی عقدههای جنسی مردان باشم. اگر آنان از دیدن اعضایی از بدن من تحریک می شوند، مشکل از خودشان است نه من.»
«مارش پتیارهها» جنبشهای اعتراضی دهه شصت و هفتاد علیه تبعیض جنسی را به یاد می آورد. شاید هم دورتر، به آن زمانی که «کلارا زتکین» صد سال پیش از جنبش زنان انتظار داشت، جنبشی که حق شرکت در انتخابات، حق برابری با مردان و حق کار را طلب می کرد، جنبشی که بعدها زنان با شعار «شکم من مال خودم است» به خیابانها آمدند تا از حق سقطجنین برخوردار گردند. انگار هنوز زود است خیابانها را ترک گفتن. تبعیضها پایانی ندارند، سختجانی می کنند و به رنگی دیگر در می آیند. نه، نباید خیابانها را ترک گفت، مبارزه هنوز در پیش است.
طی سه دهه گذشته که زنان به شکلی گسترده به عرصه اجتماع گام نهادند، بسیار موفق بودهاند، اما خوشخیالیست که فکر کنیم تفکر مردسالار چنین آسان از جامعه رخت بر می بندد. هنوز در جوامع آزاد غرب با اینکه برابری زن و مرد شکلی حقوقی دارد و امری پذیرفته شده و جاری است، زنان کمتر از مردان از شانس برابر در کار برخوردارند. مردان با مهارتی بینظیر سر زنان را با خانه و خانواده و مُد مشغول می دارند تا تمامی پستهای کلیدی جامعه را در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در دست داشته باشند.
«مارش پتیارهها» را نباید به حق تملک بر بدن، و علیه خشونت جنسی خلاصه کرد. تبعیض جنسی چیزی فراتر از همه اینهاست. زن را به لحظههای اروتیک محدود کردن و برهنه بر صفحات مجلات کشاندن، شگردی مردانه است که باید سوی نهان آن آشکار گردد. در پسِ واژههایی همچون قلب مادر، معشوقه و همسر، زیبایی و مُد و اروتیسم، تبلیغات مردمحورانه و خواستهای «بازار» نهفته است. «مارش پتیارهها» علیه استفاده ابزاری از زن نیز هست؛ علیه زندگی مصرفی.
مسئول تظاهرات شهر برلین می گوید: «می بینم یک چیزی اینجا در این جامعه درست نیست. چرا باید زن همیشه به سوژه جنسی بدل شود و به عنوان ابزار از او استفاده گردد.»
آیا «ماچوئیسم» دارد شکلی مدرن به خود میگیرد؟ جنبش زنان با سالها مبارزه آن را طرد کرده بود. زنان نمی خواستند همیشه با سبد خرید، جارو به دست، و یا در کنار اجاق آشپزخانه و میز اطوکشی دیده شوند. حال انگار همان تصویرها اینبار به شکلی دیگر، با تصویر زنانی لخت در مجلات راه یافتهاند. متأسفانه تفکر مردسالارانه هنوز کارآیی دارد. این تفکر می خواهد زنان فعال گردند. زنان فعال هستند، اما انگار باز در خدمتِ مردان. «مارش پتیارهها» به این امر اعتراض دارد.
«مارش پتیارهها» می کوشد جنبشی از زنان را در شکلی نوین از اعتراضات سازمان دهد، چیزی ضرورت آن احساس می شود. باید علیه دیکتاتوری میل جنسی که در خدمت مردان است، کوشید. اینبار نه تنها شکل جنبش دگرگون شده، حضور شرکتکنندگان نیز در آن متنوع است: زنان را اینبار عده زیادی از مردان و به همراه آنان همجنسگرایان همیار و همراه هستند.
شاید نام «مارش پتیارهها» خوشآیند بسیار کسان نباشد و کسانی فکر کنند این عنوان نمی تواند بیانگر خواستهایی گستردهتر در مبارزه به راه عدم تبیعض جنسی باشد، اما به هر حال، هرچه باشد، آغازیست خوش که باید ادامه یابد. در این راه شاید به اشکال و نامهایی دیگر فراروید. مبارزه نه تنها برای آزادی پوشش و آرایش و یا حق مالکیت هر کس بر بدن خویش، بلکه فراتر و عمومیتر از آنها است، و مهم همین است. «دستها از بدن من کوتاه » آغاز است.
رئیس جمهور چچنستان: ازدواج با زن زیباتر از همسرم حق من است!
عکس: گسترش حجاب اجباری در چچنستان
اسلامیزه کردن مجدد چچنستان توسط رمضان قدیروف، رئیس جمهور تحت حمایت روسیه، و دار و دسته اش، این کشور را به سوی قرون وسطی برده است.
سوزانه شل، گزارشگر رادیو- تلویزیون اتریش، طی مصاحبه ای با روزنامه «کلاینه تسایتونگ» در این رابطه گفت که در گذشته (زمان حکومت شوروی)، تحصیلات دانشگاهی زنان امری عادی بود، اما اکنون وضع به شدت فرق کرده است. به ویژه برای زنان تنهایی که شوهران خود را در جنگ های داخلی از دست داده اند، یک زندگی انسانی تقریبا ً غیر ممکن شده است.
تاتیانا لوُکشینا، از سازمان دیده بان حقوق بشر، نیز در گفتگویی با «دویچلاند رادیو» اظهار داشت که در حال حاضر چچنستان از قوانین روسیه و تعهدات بین المللی اش دارد فاصله می گیرد و روسیه هم واکنشی نشان نمی دهد. به نظر رئیس جمهور چچنستان، زنان به دست هدایتگر مردانه نیاز دارند تا به خوشبختی برسند.
هم اکنون حجاب و روسری اجباری و چند همسری در این کشور رو به گسترش است و زنان بی روسری مورد حمله بنیاد گرایان قرار می گیرند بی آنکه ترسی از تعقیب و مجازات داشته باشند. قدیروف در رابطه با چند همسری می گوید که همسرش را دوست دارد، اما اگر زن زیباتری دید، چرا باید ناآرام شود؟ اسلام راه حل گذاشته است و او حق دارد که با آن زن نیز ازدواج کند، لبته اگر همسر اولش مخالف آن نباشد.
شهرزادنیوز:
اعضاء شورای هماهنگی که توی ایران هستن رفتن تکبیر بگن؟!
شورای هماهنگی پس از تلاوت آیاتی چند طی بیانیهای از عموم آحاد ملت ایران قویاً خواست تا پنجشنبه شب، سوم شهریور با حضور در پشت بامها به مناسبت اینکه فردا روز قدس است صدای تکبیر خود را احتمالاً به گوش میرحسین موسوی برسانند . این بیانیه که مثل همیشه از توی ایران صادر شد فوراً مورد استقبال تمام احزاب و گروهها و سازمانها و چندتا های دیگر که ارتباط تنگاتنگشان با شورای هماهنگی بخوبی نشاندهنده اینست که آنها هم همهشان توی ایران هستند قرار گرفت و هر کدام به نحو جداگانهای به تبلیغ و انعکاس صدارسانی به گوش سران فتنه پرداختند. این دعوت به حدی جدی، موثر، کارآمد و خصوصاً هماهنگ بود که گروه زیادی از فعالین مستقر در اینترنت نیز با انتشار مطالبی از همه خواستند که دقیقاً همانطوریکه شورای هماهنگی خواسته بود همه با سوت، جیغ، هوا کردن فشفشه، مرگ بر شاه، مرگ بر استیلی و خلاصه با هر صدائی جز تکبیر به پشت بامها بیایند. از مجموع این تحولات عظیم در منطقه که در تهران اتفاق افتاد ولی احتمالاً در بیانیهی بعدی شورا همین امر باعث سقوط معمر قذافی در لیبی معرفی خواهد شد ما چندتا سوال برایمان پیش آمد که آنها را از هیچکسی نمیپرسیم:
۱. شورای هماهنگی برای اینجور کارها از مردم دعوت میکند یا از گروههای سیاسی که همگی با هم توی ایران هستند؟
۲. خود اعضاء شورای هماهنگی که چون توی ایران هستند هیچکس اسمشان را نباید بداند چونکه خطرناکه حسن چرا بعنوان یک حرکت سمبلیک نرفتند پشت بام تکبیر بگویند از طاق آسمان هم فیلم بگیرند که ما لااقل دلمان خوش باشد یک صدائی از تهران بلند شده؟
۳. شورای هماهنگی واقعاً اینهمه هماهنگی را از کجایش درآورده که از اینطرف به ملت میگوید بروید تکبیر بگوئید از آنطرف خود ملت میگویند برویم سوت بزنیم؟
۴. از نظر شورای هماهنگی سوت زدن در اسلام حرام است یا کلاً چه ربطی به تکبیر گفتن دارد؟
۵. شورای هماهنگی دقیقاً نمایندهی چه کسانی است که هیچکس به دعوتش گوش نمیدهد؟
khodnevis