بایگانی روزانه: آگوست 29, 2011
بستنى 250 هزار تومانى برج ميلاد + عکس
روزنامه واشنگتن پست در گزارشی می نويسد: ۳۰ سال پس از گذشت انقلاب اسلامی در ايران که با شعارهای رفع محروميت و برابری طبقاتی به وقوع پيوست ، شکاف طبقاتی در اين کشور به حدی رسيده است که عده ای در نازو نعمت غوطه ورند و عده ای ديگر برای بقای خود می جنگند.
به گزارش عصر ايران اين روزنامه آمريکايی با اشاره به شعارهای انقلاب اسلامی می نويسد :” بستنی روکش شده با طلا جزء تصويری نبود که در اوايل انقلاب اسلامی برای مردم ايران ترسيم می شد ، آن گاه در اوايل انقلاب شعار تقسيم عادلانه پول نفت بين طبقات محروم را سر می دادند.
اما با گذشت بيش از ۳ دهه از انقلاب درآمدهای نجومی نفت که ميليارد ها دلار پول می شود ، اين امکان را برای عده ای از ثروتمندان ايرانی فراهم کرده که اين “دسر فاسد” (بستنی روکش طلا) را بخورند.
واشنگتن پست می نويسد : ” در اثر سياست های نادرست دولت و نيز فساد اقتصادی موجود در ايران ، طبقه ای جديد از سرمايه داران در ايران شکل گرفته است . اين طبقه از فرزندان برخی مقامات ( آقازاده) گرفته و خانواده صاحبان صنايع و کارخانه ها و نيز افرادی را شامل می شود که با زدوبند و با سودهای پايين ميلياردها تومان از بانک ها وام گرفته اند و اين در حالی است که افزايش در آمد نفتی ايران در سال های گذشته ( ۵۰۰ ميليارد دلار در ۵ سال گذشته) اين طبقه جديد سرمايه دار در ايران را بيش از ديگر طبقات منتفع کرده است.
واشنگتن پست درباره رفتارهای طبقه سرمايه دار جديد در ايران می نويسد :” طبقه سرمايه دار جديد در ايران ماشين پورشه سوار می شود ، برای پارتی های آخر شب خاويار سرو می کند و در بلند ترين رستوران چرخشی در جهان ( رستوران برج ميلاد) بستنی روکش طلا با قيمت ۲۵۰ دلار می خورد .
از بالای ساختمان ۱۴۲۷ فوتی برج ميلاد فقرای تهران نقطه های کوچکی به نظر می رسند که به صورت گروهی در خيابان ها حرکت می کنند.
واشنگتن پست در ادامه می نويسد :” ما در اينجا محيطی لوکس و آرام برای دوری مشتريانمان از مشکلات روزانه تهران فراهم آورده ايم.” اين را احمد طلايی يکی از صاحبان رستوران چرخان برج ميلاد تهران می گويد که در حال استقبال از مشتريان در قسمت ” وی آی پی ” اين رستوران است که قيمت ثابت منوی غذاهای آن رقمی بين ۲۸۰ تا ۳۰۰ دلار است که البته اين رقم شامل دسر بستنی روکش طلا نمی شود.
صاحب رستوران که در حال توضيح مشخصات بستنی مخصوصی است که علاوه بر روکش طلا محتوی خاويار و روکش نقره نيز است ، می افزايد که اين حق مردم است که با پول خود هر چه که دوست دارند بخرند و اين هيچ ربطی به سياست ندارد.
واشنگتن پست در ادامه می نويسد که شکاف بين فقير و غنی در ايران در حالی رو به افزايش است که ميليون ها تن از ايرانيان طبقه متوسط و زير متوسط با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند.
اين روزنامه در ادامه به نقل از ” حسين راغفر” يکی از مشاوران اقتصادی سابق محمود احمدی نژاد که می گويد به دليل مخالفت با سياست های اقتصادی دولت از سمت خود کناره گرفته است ، می نويسد :” هم اکنون قدرت با ثروت درآميخته شده است و حالا ما از اين جهت هيچ فرقی با ايالات متحده آمريکا نداريم
«آبدزدکها» عامل اصلی بحران دریاچه ارومیه هستند!
«آبدزدک»ها به گروهی از مدیران وزارت نیرو گفته میشود که با توجیههای دوران سازندگی، محیط زیست و سرمایهای به نام سفرههای آب زیرزمینی را به قیمت سود ناشی از سدسازی نابود کردهاند. این روزها «آبدزدک»ها بحران دریاچه ارومیه را به گردن گرم شدن زمین میاندازند. «آبدزدک»ها همیشه در حوزه آب حاضر بودهاند و حضورشان ربطی به دولت فعلی ندارد. «آبدزدک» موجود سختجانی است که در همه دولتها کار میکند!
در دوران هاشمی رفسنجانی، «سدسازی» نماد توسعه و سازندگی معرفی شد و هر جا درهای بود، سدسازان و مدیران وزارت نیرو با نگاه «بیناموسی» به آن مینگریستند.
ساخت بیرویه سد در دوران بعد از انقلاب آنچنان رواج داشت که گاه نمایندگان مجلس شهرستانهای کم آب تنها چاره رفع تشنگی مردم حوزههای نمایندگی خودشان را فقط در ایجاد منابع آبی روی زمینی میدیدند.
در مناطقی نیز که امکان سدسازی نبود، کندن چاههای عمیق و کشیدن بیرویه آب رواج یافت.
نتیجه اخلاقی و فنی چنین رویهای، از دست رفتن سریع منابع آب زیرزمینی بدون امکان جانشین شدن (افت سطح آب زیرزمینی) و نتیجتا، نشست زمین در بسیاری از نقاط نسبتا خشک بود. اتفاقی که باعث شد مناطقی در حاشیه کویر دیگر فضای خالی برای ذخیرهسازی مجدد آب نداشته باشند. درک مساله سخت نیست. آب در زیر زمین میان فضای خالی خاک و سنگهای ریز و درشت جمع میشود. وقتی این آب تدریجا برداشت شود اما جایاش با آب نفوذ کرده به زمین پر شود، زمین «آبرفتی» خاصیت ذخیرهسازیاش را حفظ میکند اما اگر سرعت کشیدن آب بیشتر باشد و عمق چاهها هر چه بیشتر، وزن لایههای بالایی آبرفت به فضاهای خالی مانده از آب رحم نمیکند و تخلخل تدریجا از میان میرود. نتیجه هم نشست زمین است…زمینی که دیگر جایی برای ذخیرهسازی آب ندارد. به عبارتی، استخراج بیش از اندازه آب موجب از میان رفتن منابع آب زیرزمینی میشود.
جالب آنکه یکی از عمدهترین فرونشستهای زمین در ایران مربوط به منطقه رفسنجان است. گویی اهالی رفسنجان فقط به نتیجه کوتاه مدت و سود کلان ناشی از افزایش محصل پسته میاندیشیدهاند و بس. البته گروهی از ایشان نیز بعدها به جای چشم طمع دوختن به آب و زدن چاه عمیق آبی، عاشق چاههای نفت شدند. نتیجه سیاستهای نفتی هم گویا به سودهای کلان کوتاه مدت برای گروهی خاص منتهی شد. به بحث «نفتدزدک»ها هم بعدا خواهیم رسید.
اما منابع آب روزمینی چه؟
مهندسین مشاور و علاقهمندان به سدسازی، گاهی هر درهای که پیدا میکنند را لایق ساخته شدن سد میدانند. به قولی، ای کاش از چنین لیاقتی خبری نبود. سدسازان و سدبازانی هستند که با توجه به نفوذ خود بر وزارت نیرو و مجموعههای قدرتمند سدسازی نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پروژهها را خیلی راحت به نتیجه میرسانند. اما مشکل آنجاست که برخی سدسازان، به شرایط زمینشناسی ساختمانی نقاط انتخاب شده برای ساختن سد و نیز وضعیت آبخیر رودخانهها و منابع آبی روزمینی و زیرزمینی توجه چندانی نمیکنند.
این روزها سرعت سدسازی در کشورهای پیشرفته دنیا کاهش یافته است. دلایل این کاهش علاقه را حتما بررسی خواهیم کرد.
سد در بسیاری از نقاط میتواند بهترین گزینه برای جمع آوری آبهای سطحی باشد اما آیا در مناطقی با میزان تبخیر بسیار زیاد و نیز درههای گسلی و یا نقاطی که خلل و فرج و غارهای طبیعی زیرزمینی آهکی (کارستیک) دارند دنبال چنین گزینهای باید رفت؟ از سوی دیگر تغییر عادت طبیعی مناطق مختلف و کاهش میزان آب ورودی به منابع طبیعی آب، آیا ایجاد بحران نمیکند؟
انسان، بهترین یا به عبارتی بدترین خرابکار محیط زیست است. اگر بداند که نتیجه دراز مدت کارش نابودی محیط زیست است، ولی در کوتاه مدت سودی نصیبش میشود، آینده را فدای همان سود کوتاه مدت میکند. همان چیزی که در بسیاری از نقاط ایران مشاهده میکنیم. توسعه «ناپایدار» دوران سازندگی و اصلاحات به دوران جدید هم کشیده شده است و نتیجه رقابت «آبدزدکها» بحرانی است که امروز در نقاط مختلف از جمله دریاچه ارومیه شاهدش هستیم.
این نوشته کوتاه نمیتواند به همه نکات مرتبط بپردازد، اما توجه خواننده محترم را به بحثی جلب میکنیم که این روزها در جریان است. چندی پیش یکی از مدیران وزارت نیرو به همراه یکی از کارشناسان آبخیزداری در برنامهای رادیویی به بحث در باره بحران دریاچه ارومیه پرداختند. کارشناس مهمان، اتفاقا یکی از شناخته شدهترین وبلاگنویسان محیط زیستی نیز هست؛ مهندس محمد درویش. مدیر وزارت نیرو سعی میکند خشکسالی را عامل کاهش آب دریاچه ارومیه معرفی کند، اما مجموعه دلایل علمی محمد درویش چیز دیگری میگوید.
در این برنامه، مدیرکل برنامهریزی کلان آب و آبفا وزارت نیرو، مهندس علیرضا دائمی از سهم اندک سدسازی در بروز بحران پیش آمده دفاع و میزان آن را کمتر از ۵ درصد ذکر کرد، در حالی که سهم مؤلفههای طبیعی مانند خشکسالی را حدود ۷۰ درصد دانست. این در حالی است که بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس و بر پایه آمار و ارقام موجود، سهم توسعه منابع آب و در مرحله بعد سدسازی در کاهش حجم آب ورودی به دریاچه ارومیه به طور متوسط هم وزن خشکسالی و حتی بالاتر خواهد بود.
بنا به اطلاعات پایگاه «شرکت مدیریت منابع آب ایران؛ معاونت طرح و توسعه» در محدوده حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، این منطقه ۳۶ سد در حال بهرهبرداری است، ۱۲ سد در دست ساخت و ۴۰ سد دیگر هم در مرحله برنامهریزی برای ساخت قرار دارند. یعنی در آینده ۸۸ سد حاکمیت خود را بر دریاچه ارومیه تحمیل خواهند کرد. به گفته مهندس درویش، مجموع سدهای ساخته شده، در حال ساخت و در دست مطالعه برای سه استان درگیر در آبخیز دریاچه ارومیه – آذربایجان شرقی، غربی و کردستان – به ۲۰۲ سد میرسد و اقدامات سدسازان تنها به ساختن سد محدود نمیشود و در برخی موارد افزایش ارتفاع سدهای موجود و در نتیجه ذخیره بیشتر آب در مخازن سدها نیز در دستور کار قرار دارد.
مهندس درویش در نوشتهای به مدیریت غلط اهالی وزارت نیرو در ۱۵ سال گذشته در قبال دریاچه ارومیه اشاره میکند و مینویسد: «نگارنده همچنان امیدوار است که آن گروه از مدیرانی که تا امروز پیوسته میکوشیدند روند خشک شدن دریاچه ارومیه را پدیدهای طبیعی معرفی کرده و عملکرد سازمان متبوعشان را در نزدیکشدن رخداد سونامی ۸ میلیارد تنی نمک انکار کنند، آنقدر شهامت و صداقت داشته باشند که به نابخردیها و آزمندیهای مدیریتی خویش در طول ۱۵ سال گذشته در محدوده دریاچه ارومیه اعتراف کنند.»
وقتی آبی که باید به دریاچه برسد، نرسد، و میزان تبخیر هم بالا باشد، چه بلایی سر بزرگترین دریاچه نمک موجود خواهد آمد؟ این «با نمک»تر شدن به هیچ وجه بانمک نیست!
اشتباه نکنید! هر آنچه امروز اتفاق میافتد را گردن مدیران «امام زمانی» دولت فعلی نیاندازید. اگر حسابهای بانکی مدیران ویژه وزارت نیرو و لابیگران سدسازی قابل بررسی بود، حتما نتایج جالبتری میتوانستیم بگیریم. آبدزدکها کماکان فعالاند. و احتمالا هم نمیدانید که بسیاری از مدیران ارشد حاکم بر این وضعیت، اصولگرا نبودهاند…پیدا کنید پرتقال فروشان اصلاحطلب و کارگزار را…
هنوز عدهای خیال میکنند سدهایی مثل سیوند را دولت فعلی ساخته است…دولت فعلی هم دنبالهروی قبلیهاست، اما آیا قبلیها زیر سوال رفتند یا روزنامهنگاران وابسته به احزاب دولتی درگیر کارهای دیگری بودند؟
وقتی رهبران سیاسی چپ حکومتی نزدیک به اصلاحطلبان و هاشمی، امروز بحران دریاچه ارومیه را داغ میکنند، بهتر است به سابقه ماجرا در دولتهای قبلی بپردازند و ببینند نقش دوستان خودشان در این بحران چقدر است. حساب حساب است، کاکا برادر!
khodnevis
اون حمایت «قاطعانه»ات منو کشته!
سایت کلمه خبر از حمایت «قاطعانه» شورای هماهنگی از مطالبات مردم آذربایجان داد . این شورا که توی ایران است ولی از بیرون ایران هماهنگی کارهائی که مردم خودشان میکنند را انجام میدهد ، با این حمایت قاطعانه که اگر نبود لابد تا حالا سی دفعه دریاچه ارومیه خشک شده بود توانست باری دیگر نقطه چینهای حمایتی را پر بکند. به گفتهی آگاهان هم اکنون نقطه چین مربوطه به این شرح و در اینجای جمله قرار دارد:
شورای هماهنگی از ………. حمایت کرد!
(نقطه چین شامل موارد نقض امام ، ولی فقیه و کلاً امور قابل جیـّز نمیشود)
در حال حاضر انواع مختلف حمایتهای قاطعانهی شورای هماهنگی از ………. به این شکل است:
۱. شورای هماهنگی از ….. حمایت کرد و از همه خواست بروند پشت بام تکبیر بگویند.
۲. شورای هماهنگی در حمایت قاطعانه از ….. همه را دعوت به اقامه نماز جعفر طیار کرد.
۳. شورای هماهنگی ضمن حمایت از ….. بر التزام خود و دیگران و همه بر قانون اساسی تاکید کرد.
۴. شورای هماهنگی در حمایتی طوفانی از ….. سخنرانی آیت الله یوگی طالقونی را از تلویزیون رسا پخش کرد.
۵. سخنگوی شورای هماهنگی که با حمایت خود از ….. کولاک کرده بود تعداد مهرههای تسبیح را قاطعانه صد و یکی اعلام کرد.
هیچی همین. مطلب تموم شد ، دیگه ادامه نداره . غرض فقط این بود که با پولهای حسین طائب یک گیری به شورای هماهنگی داده باشیم که خب دادیم. شما خیال کردی الآن اگر شورای هماهنگی حمایت «قاطعانه» نمیکرد ما بهش سیخ نمیزدیم؟ نه داداش؛ عیناً همین مطلب را مینوشتیم فقط حمایت کرد را میگذاشتیم حمایت نکرد. به همین راحتی!
khodnevis
مقام معظم و فرزانه رهبری منحرفین را به حضور پذیرفت
روز گذشته، هیات دولت، چه آنها که منحرف اند، چه آنها که بعدا منحرف خواهند شد و چه آنها که پیشتر منحرف شده بودند، همگی با هم به حضور رهبر جمهوری اسلامی رسیدند. آقای خامنه ای در این دیدار، ضمن تلاش برای ماله کشیدن روی دسته گلی که بنام دولت احمدی نژاد به آب داده، از دستآوردهای شگرف دولت احمدی نژاد در زمینه خصوصی سازی و قطع یارانه ها و … سخن گفت و البته توصیه کرد که کمی هم بر واردات لجام گسیخته نظارت کند! ایشان بی آن که اسم مشائی، باصطلاح سردسته منحرفین را که در میان هیات دولت نشسته بود بیآورد، در رد «اسلام ایرانی» گفت، اگر هم می خواهید از «ایران» صحبت کنید، از زبان فارسی صحبت کنید و از پیشرفت های ایران در دوران صفویه و سلجوقیان. اسلام به ایران هویت و پیشرفت داد. (ظاهرا پیش از حمله اعراب به ایران و اشغال کشور، ایران تاریخ نداشته است. در آن جمع کسی جرات نداشت به ایشان بگوید تاریخ ایران تا نزدیک 6 هزار سال ثبت شده، درحالیکه تاریخ اسلام به 1400 سال می رسد.)
آقای خامنه ای در همین دیدار به تظاهرات روز قدس اشاره کرد و گفت: «مردم در راهپیمایی روز قدس، بار دیگر عظمت خود را نشان دادند و صمیمانه قدردانی میکنم.
در باره این حضور توصیه می کنیم گزارش دکتر خزعلی که خود روز قدس نه در بیت بلکه در خیابان ها بوده را بخوانید، تا معلوم شود یا رهبر از بیرون از بیتش خبر ندارد و یا خبر دارد و دروغ می گوید و خود و همراهانش را فریب می دهد.
آقای خامنه ای از دولتی که با کودتا به آن حیات چهار ساله دوم بخشیده و صدها دولتمدار و نماینده مجلس و حتی رئیس مجلس و نخست وزیر دوران جنگ را به زندان اوین و یا حبس خانگی انداخته و چند صد خانواده را در ماتم فرزندان کشته شان نشانده، خواست تا در دوسال باقی مانده خصوصی سازی را گسترش دهد! این همان گسترشی که نتیجه آن در لیبی و سوریه و تونس و مصر و اردن و مراکش نتیجه اش به بار آمده است!
آقای خامنه ای که در نقش سلطان، مسئولان قوای سه گانه را گاهی و در فاصله دیدارهای مکرر با فرماندهان نظامی و سپاهی، به حضور می پذیرد و احمدی نژاد در واقع نخست وزیر ایشان است نه رئیس جمهوری که از مردم رای گرفته باشد، در این دیدار مدعی شد که تحریم های بین المللی هیچ تاثیر بر حال و روز مردم نداشته و کشتی نظام همچنان استوار به پیش می رود و هرکس هم شک کند اگر به اوین منتقل نشود و یا در خیابان به تیر غیب گرفتا نشود، شانس آورده و مانند کروبی از کشتی یکراست منتقل می شود به آپارتمان انفرادی و یا مانند موسوی به حبس خانگی!
پس از مقام معظیم فرزانه رهبری، احمدی نژاد و سپس معاون وی و بدنبال او وزرائی که هر کدام یک پرونده اختلاس و دزدی و آدم کشی زیر بغلشان هست سخنرانی کردند و از پیشرفت ها داد سخن دادند.
peyknet