بایگانی روزانه: جون 15, 2012
اطلاعيه وزارت اطلاعات: عوامل ترور دانشمندان هستهای دستگير شدند
وزارت اطلاعات اعلام کرد عوامل ترور مجيد شهرياری، مصطفی احمدیروشن و راننده وی رضا قشقايی توسط نيروهای اين وزارتخانه دستگير شدهاند.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا)، متن اين اطلاعيه به شرح ذيل است:
بسمالله الرحمن الرحيم
سربازان گمنام امام زمان (عج) با توکل به درگاه احديت و با توسل به معصومين (سلام الله عليهم) به عهدی که با خدای خويش و با دانشمندان شهيد هستهای کشور بستهاند و به قولی که به پيشوای معظم خويش (مدظله العالی) و به ملت سرافراز ايران اسلامی دادهاند، وفادارانه عمل کردند؛ تلاشها و مجاهدتها به عمل آوردند، خط مقدم دشمن صهيونيستی را درنورديدند و نقبی اطلاعاتی به دژ دژخيمان صهيونيستی حفر کردند و به موفقيت بزرگی نايل آمدند.
سلسله عمليات سنگين و همه جانبه اطلاعاتی که پس از وقوع اولين ترور هستهای آغاز شده بود، با ترورهای بعدی هرچه شديدتر و گستردهتر و متهورانهتر استمرار يافت تا با حصول اشراف اطلاعاتی بر تعدادی از پايگاهها و ايستگاههای اطلاعاتی و عملياتی رژيم صهيونيستی و با گستراندن تور اطلاعاتی بر آنها به شناسايی عده ای از افسران اطلاعاتی رژيم جعلی حاکم بر سرزمينهای اشغالی و تروريستهای مزدور آنها انجاميد و با تعقيب و مراقبتهای شبانهروزی و رهگيری سوژهها و سرنخها در داخل و خارج از کشور، نهايتا عوامل اصلی ترور شهيد شهرياری و شهيد قشقايی و شهيد احمدیروشن شناسايی شده و طی سلسله عمليات برقآسا و مقتدرانه در مناطق مختلف دستگير شده و به بازداشتگاهها منتقل گرديدند.
سربازان گمنام امام زمان (عج) ضمن شکرگزاری خالصانه به درگاه الهی و با عرض تبريک برای اين موفقيت به ملت سريف ايران، به ويژه به خانوادههای محترم، معزز و داغدار شهيدان هستهای کشور، مجددا به تعهد کامل خويش نسبت به عهدی که بستهاند تاکيد نموده و اصرار دارند علاوه بر تروريستهای مورد اشاره، قطعا تا تنبيه کليه آمرين و مسببين جنايتکار صهيونيست از پای نخواهند نشست.
وزارت اطلاعات ضمن تشکر صميمانه از همکاری بیشائبه قوه قضاييه، به استحضار ملت بزرگوار ايران میرساند که در روزهای آينده و به محض برطرف شدن برخی ملاحظات امنيتی و حفاظتی، اطلاعرسانی بيشتری پيرامون ابعاد مختلف اين عمليات بزرگ صورت خواهد داد.
تجربه حرکتهای اعتراضی تهران و قاهره
همن سیدی، تحلیلگر سیاسی مقیم بریتانیاست.
در یک سال اخیر بسیار گفته شده که جنبش سبز اگر چه به اهدافش نرسیده اما به الگویی برای حرکتهای اعتراضی بهار عربی تبدیل شد. نشانههایی از درستی این ادعا را میتوان یافت اما چون در نهایت این دو حرکت به نتایج متفاوتی ختم شدند باید ادعای فوق را چنین تصحیح کرد: بهار عربی اگر چه از موفقیتهای جنبش سبز الگوبرداری کرد اما از ناکامیهای آن هم برای خود تجربه اندوخت.
در واقع قاهره ۸۹ نسخه تکمیلی و ویرایش شده تهران ۸۸ بود. اما آیا این روند الگوگیری و تجربه آموزی نمیتواند ادامه یابد؟ آیا تهران هم نمیتواند از تجربه قاهره بیاموزد و حتی چیزی هم به آن بیافزاید؟
اگر نگاهی به منظر کلی دو حرکت تهران و قاهره بیاندازیم، به غیر از نقاط قوت مشترک، نقاط ضعف مشترک وپتانسیلهای شکست در هر دو مورد فراوان یافت میشدند که بسیار هم شبیه هم بودند. در هر دو حرکت، تضاد آرای معترضین بسیار بود. از نیروهای اسلامی تا چپها وسکولارها، از مدافعان حقوق و آزادیهای زنان تا اقشار سنتی جامعه. در هر دو حرکت، جامعه جهانی به کمک جنبش نیامد و حتی در پیروزی آنها تردید کرد ( آمریکا تا آخرین لحظات هم گزینه ماندن حسنی مبارک را کنار ننهاده بود)، در هر دو حرکت، کشتار معترضین صورت گرفت (توسط ارتش مصر و سپاه ایران،همچنین توسط شترسواران مصر و بسیجیهای ایران). شباهتهای فراوان دیگری را میتوان بین دو جنبش یافت که به مراتب از تفاوتهای آنها بیشتر خواهد شد اما چرا نتایج چنین متفاوت شد؟
آمدند اما نماندند
اولین تجربهای که مصریها از جنبش سبز آموختند این بود که تنها حضور صرف در خیابانها کافی نیست بلکه باید هم به خیابان آمد و هم در خیابانها ماند! تهرانیها آمدند اما نماندند. پس از حضوری میلیونی در خیابان آزادی و میدان آزادی، اگر تنها ۱۰ درصد از آن نیرویی که خیابانها را اشغال کرده بود، تا صبح در میدان آزادی میماند ( جمعیتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر) ممکن بود در فردای آن شمار بیشتری به خیابانها بیایند. انعکاس حضور شبانه معترضین، هم شرایط سرکوب و متفرق کردن را بسیار دشوار میکرد هم هزینه حضور دیگران را کاهش میداد.
طبعا این دو تغییر به افزایش شمار معترضین منجر میشد، همانگونه که در مصر چنین شد. با چادرهایی که برپا کردند، با کمک گرفتن از لشکر بیکاران، با تنوع بخشیدن به حضورشان از برگزاری بحثهای آزاد و دعوت از شخصیتهای سیاسی و مبارز تا برپایی نمازهای جماعت و حتی برپایی کلاسهای درس و سخنرانیهای علمی و نظری و همزمان گزارش دادن دقیق از حملات گهگاهی نظامیان به افکار عمومی جهان، شرایط سرکوب را بسیار دشوار کردند.
ایران یا فقط تهران؟
در مصر هم به مانند ایران ضمن اینکه اهمیت حضور مردم در پایتخت کاملا درک شده بود، اما این حضور تنها به پایتخت محدود نماند، سایر شهرهای دیگر بخصوص شهر مهم واستراتژیک اسکندریه و سوئز هم به اعتراضها پیوستند. اتفاقی که در ایران نیفتاد.
شاید در این زمینه این انتقاد به مقایسه کردن ایران و مصر وارد باشد که در ایران برخلاف مصر، خواستهها و اعتراضات در مناطق مختلف با هم همخوانی نداشتند. ضمن قبول این واقعیت باید گفت همچنانکه در میان معترضین یک شهر هم ( به مانند قاهره و تهران که اشاره شد)، همخوانی خواستهها کامل وجود ندارد بلکه بر سر حداقلی از خواستههای مشترک توافق میشود، در مورد تفاوت خواستههای مناطق مختلف نیز میتوان در این مقاطع، بر حداقلی از خواستنها و نخواستنهای مشترک به توافق رسید.
میدان آزادی آخرین فرصت نبود.
در مقطعی که چند ماه پس از شروع اعتراضات، سرکوب در تهران بسیار شدید شده بود و حضور مردم در خیابانها نفسهای آخررا میکشید، در کردستان ابتکار جالبی روی داد. در اعتراض به اجرای حکم اعدام پنج فعال سیاسی و مدنی، تقریبا همه شهرهای کردستان دست به اعتصاب عمومی زد.
این حرکت میتوانست به عنوان تغییری در تاکتیک و فاز مبارزه از اعتراض عمومی به اعتصاب عمومی، هم مورد استقبال قرار گیرد و هم در تهران و سایر مناطق تکرار شود. اعلامیه میرحسین موسوی در محکوم کردن این اعدامها – که البته در نوع خود بینظیر بود- اگر شامل فراخوان مردم به اعتصابی عمومی و همراهی با مردم کردستان هم میشد، مطمئنا همراهی شمار زیادی را که از تظاهرات پرخطر ناامید شده بودند، در پی میداشت. هزینه اعتصاب به مراتب پائینتر از هزینه تظاهرات است، سرکوب آن هم بسیار دشوارتر، دستاوردهای آن هم چندان کمتر از اعتراضهای خیابانی نیست با این امتیاز که پتانسیل تکرار و تداوم در آن هم بیشتر است.
فرصت دیگری که برای معترضان از دست رفت همراهی با آذربایجان در اعتراض به سرکوب فعالین مدنی و طرفداران محیط زیست بود. این اعتراضات که در مقطعی نسبتا طولانی در چندین شهر استانهای آذربایجان غربی و شرقی در ابعادی وسیع برگزار شد، حمایتهای میدانی و علنی مردم تهران و سایر مناطق را در پی نداشت، هرچند که اعتراضات اجتماعی و محیط زیستی کمهزینه تر از اعتراضات سیاسی است.
مورد دیگر که بسیار جای تاسف است سکوت نسبی در مورد سرکوب و شکنجه فعالین عرب اهوازی و خوزستانی بود که نه تنها در تهران مورد اعتراض واقع نشد که حتی در خارج از کشور، درخواست خانم شیرین عبادی برای رسیدگی قانونی به پرونده آنها، اعتراض به خانم عبادی را در پی داشت! و این در خوشبینانه ترین حالت، یعنی نداشتن درکی درست از حداقل خواستههای مشترک.
تصور بیهزینه بودن مبارزات مسالمتآمیز
در ایران مبارزات بدون خشونت و مسالمتآمیزسابقه زیادی ندارد. هرچند که در سالهای اخیر بسیار به آن پرداخته شده اما شاید کوتاه و فشرده بودن تجربه آن، باعث شده بود شماری، استفاده از آن را بی هزینه بپندارند. شکی نیست که در مقایسه با سایر شیوهها، این نوع از مبارزه کمهزینه تر است اما طبعا بیهزینه هم نخواهد بود. تصور تغییر حاکمیت یا اصلاح جدی سیستم حکومتی، در کشوری به وسعت ایران و با تاریخی چنین استبداد زده، آن هم بدون پرداخت هزینه، توهمی بیش نیست.
مردمی که صدها و شاید هزارها نفر را در انقلاب ۵۷ هزینه دادند ( که آن هم البته از انقلابهای کمهزینه محسوب میشد)، چند ده هزار تن از جوانانشان را در جنگ با عراق از دست دادند، سابقه کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در سابقه مبارزاتشان ثبت شده است، طبعا میتوانند برای رسیدن به خواستههایشان مجددا هزینه بپردازند، به شرطی که تصویری درست و واقعبینانه از هزینه مبارزاتشان داشته باشند. هزینهها و تلفات جنبش سبز بسیار کمتر از تواناییهای مردم ایران اما بسیار بیشتر از تصور ایجاد شده از آن بود. همین تناقض بخش زیادی از معترضین را به تامل بیشتر واداشت. مردم مصر چنین تصور و توهمی نداشتند، هزینه حداقلی مبارزات خود را پرداختند و به خواستههای حداقلی مبارزات خود ( برکناری رژیم حسنیمبارک و برقراری فضای آزاد و انتخابات آزاد و …) دست یافتند.
اگر در آینده فرصتی مشابه برای مردم ایران فراهم شود شاید معلوم شود که هیچ کاری نمیتوان با حضور میلیونی مردم در خیابانها کرد. سه میلیون نفر را نمیتوان بازداشت کرد، سه میلیون نفررا نمیتوان قتلعام کرد، نمیتوان سوار اتوبوس کرد و به کهریزک برد، نمیتوان با ماشین آتشنشانی و گازاشکآور متفرقشان کرد. در برابر ارادهای میلیونی تنها باید سر فروآورد. معلوم نیست قاهره ۸۹ که خود با الهام و اقتباس از تهران ۸۸ ساخته شد، منشا و الهامبخش چه نسخهای از تهران خواهد بود؟
بی بی سی :
وزیران خارجه ایران و بریتانیا ملاقات کردند
علی اکبر صالحی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، و ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، در حاشیه یک اجلاس بین المللی در کابل، پایتخت افغانستان، با یکدیگر دیدار و گفتگو کرده اند.
به گزارش بی بی سی، به نقل از خبرگزاری های داخلی ایران، این نخستین تماس در سطح مقامات ارشد دو کشور از زمان حمله گروهی از تظاهرکنندگان به اماکن دیپلماتیک بریتانیا در تهران در آذرماه/نوامبر سال گذشته است که به بسته شدن نمایندگی های سیاسی دو کشور در پایتخت های یکدیگر منجر شد.
اجلاس منطقه ای کابل با شرکت کشورهای همسایه افغانستان و چند کشور منطقه ای و فرا منطقه ای و تعدادی از سازمان های بین المللی جهت بررسی راه های افزایش همکاری با افغانستان تشکیل شده است.
آقای صالحی، که ریاست هیات اعزامی ایران به اجلاس کابل را برعهده دارد، با وزیران خارجه آلمان، تاجیکستان، ترکیه و معاون وزیر خارجه چین هم دیدار کرده است.
«بزرگداشت جانباختگان جنبش سبز در بهشت زهرا، در فضای امنیتی»
جمعی از خانواده های شهدای سبز با حضور بر مزار فرزندان خود در بهشت زهرا یاد و خاطره آنها را گرامی داشتند.
به گزارش کلمه، در این برنامه که در سومین سالگرد کشته شدن اولین شهدای جنبش سبز در ۲۵ خرداد برگزار شد، خانواده های ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، یوسف زاده و تعداد دیگری از خانواده ها و نزدیکان قربانیان سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ حضور داشتند.
همچنین بسیاری از شهروندان و به خصوص جوانان نیز با حضور بر مزار شهیدان سبز، با خانواده های آنها همراهی و ابراز همدردی کردند.
این در حالی است که بر اساس گزارش خبرنگار کلمه، حضور خانواده ها و همراهانشان بر مزار شهیدان، با جو شدید امنیتی و حضور گسترده نیروهای امنیتی همراه بود.
اما مادر سهراب اعرابی که با گذاشتن گل بر مزار یکایک شهدای سال ۸۸ یاد و خاطره آنها را گرامی می داشت و از مردمی که ابراز همدردی می کردند نیز با توزیع شیرینی پذیرایی و قدردانی می کرد، به توزیع شیرینی بین نیروهای امنیتی نیز پرداخت و به آنها گفت: ما هموطن هستیم و باید یکدیگر را تحمل کنیم.
پروین فهیمی در حاشیه این برنامه در گفت و گو با خبرنگار کلمه، به بیان این جمله بسنده کرد که این شب ها و روزها بسیار به ما سخت می گذرد.
مادر سهراب اعرابی که با گذشت سه سال از شهادت فرزندش هنوز حتی وسایل سهراب را به او تحویل نداده اند، همچنان تاکید دارد: به شرطی از خون فرزندم می گذرم که همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و حصر رهبران جنبش سبز و خانم زهرا رهنورد همراه همیشگی ما برداشته شود.
سهراب اعرابی پس از مراسم راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد دیگر به خانه بازنگشت و یک ماه پس از آن خبر کشته شدن وی به خانواده اش رسید. پیگیری ها و شکایت این خانواده در مورد شهادت فرزندشان تاکنون بی نتیجه مانده است و تنها پیشنهاد ماموران حکومتی، پرداخت دیه به آنها بوده که خانواده سهراب با آن مخالفت کرده اند.
کلمه :