ترک اعتیاد اوباما به کمک لاریجانی

صبح که آمدم دفتر، دیدم کنار ساختمان ریاست جمهوری یک سوله بزرگ احداث کرده‌اند. مثل این بیمارستان‌های صحرایی بود. چادر بزرگی زده بودند. تعجب کردم. جلو رفتم و دیدم جلوی ورودی چادر یک تابلو چسبانده‌اند و با ماژیک روی آن نوشته‌اند «کمپ ترک اعتیاد لاریجانی و برادران به جز صادق»! تعجب کردم! جلو که رفتم دیدم علی آقای لاریجانی روپوش سفید پزشکی تنش کرده و یک گوشی هم از گردنش آویزان است. پرسیدم: «ماجرا چیه دکتر؟ خیر باشه، چه خبره؟» گفت: «این آمریکایی‌ها خماری اذیتشون می‌کرد، زده بود به سرشون. می‌گفتن مختصر کمکی که ما به ایران کردیم باعث شده بتونن یه مقداری مواد غذایی بذارن توی سبد بدن به مردمشون.» پرسیدم: «خب چه ربطی به اینجا داره؟» گفت: «کمپ ترک اعتیاد تأسیس کردیم تا آمریکایی‌ها از خماری در بیان.» وارد اتاق شدم، دیدم کلی از مقامات آمریکایی روی زمین دوزانو نشسته‌اند و جواد لاریجانی برایشان حرف می‌زند.» آقای لاریجانی داد می‌زد: «مسافر! قوی باش. تو قهرمانی، تو با قدرت اراده پولادین خودت، دیو اعتیاد رو به زانو در میاری. از همین ردیف اول شروع کنید.» صدای خماری با فریاد گفت: «باراک هشتم، یک مشافر؛ دو روژه که پاک پاکم. بذارید ما بریم آمریکا روی هواشت!» جواد آقا گفت: «دروغ نگو! تو کی ترک کردی؟ چرا تمارض می‌کنی؟» همه داد زدند: «ترک نکرده ترک نکرده!» علی لاریجانی گفت: «دوستان سر جای خودشون مستقر بشن، برای مرخص کردن باراک رأی می‌گیریم.» بعد برگشت مرا نگاه کرد و گفت: «حال کردی دکتر؟ دیپلماسی به این می‌گن! التماس می‌کنه ولش کنیم بره!» سرم را تکان دادم و از کمپ بیرون آمدم. جلوی چادر روح‌ا… حسینیان با یک جعبه بزرگ گوجه فرنگی داشت وارد می‌شد. گفتم: «شما هم غذا براشون درست می‌کنی؟» گفت: «غذا واسه ابلیس بپزم؟ غذا نیست، ولی می‌خوام با گوجه از باراک پذیرایی کنم.» گفتم: «اوبامای بیچاره، اینجا همش خماره، خمار که حال نداره. اون طفلی رو خدا زده، تو دیگه ولش کن.» گفت: «خب من چون می‌دونم از پا افتاده می‌خوام برم بزنمش دیگه! یه ویتنامیه از رشادتش در جنگ با آمریکا تعریف می‌کرد، می‌گفت توی جنگ دو تا پا و دو تا دست یه آمریکایی رو بریده. پرسیدن چرا سرشو نبریدی؟ گفت آخه قبلا یکی بریده بود! حالا حکایت دوستان ماست!» گفتم: «مردی نبوَد فتاده را پای زدن.» گفت: «می‌دونم، ولی پای زدن خیلی حال می‌ده. تنها فرصتمه.»

ساعت 13:12 بعدازظهر
داشتم از ناهار برمی‌گشتم که واعظی را دیدم. گفتم: «آفرین پسر، راضی‌ام ازت. از جنجال سبد کالا و صحبت‌های من استفاده کردی خوب خودتو قایم کردی تا مردم وعده‌های اینترنتی رو که دادی فراموش کنن‌ها.» گفت: «ما اینیم دیگه دکتر! تازه درست وعده مبهم و بدون انقضا دادن رو هم یاد گرفتم. زمان تحقق وعده ندادم و همینطور کلی گفتم: «با سه گروه از دانشگاه‌های مختلف برای اجرای طرح فیلترینگ هوشمند قرارداد منعقد کردیم. توی این طرح فیلترینگ تنها شامل سایت‌های غیراخلاقی می‌شه. نگفتیم کدوم دانشگاه‌ها. کلی دانشگاه داریم و اینطوری کسی هم صداش درنمیاد بگه حرف وزیر صحت نداره و طرحی در حال بررسی به ما محول نشده!» گفتم: «آفرین خوبه. ولی وعده محدودیت فیلترینگ به سایت‌های غیراخلاقی خطرناکه. سایت‌های سیاسی رو که نمی‌تونیم باز کنیم.» لبخند زیرکانه‌ای زد و گفت: «ببینید، دقت کرده باشید همه رسانه‌های ایران و جهان، اخبارشون با چندتا رسانه معتبر ما مثل صداوسیما و فارس و رجا و اینها، فرق داره. اونها یه چیزی می‌گن، اینها یه چیز دیگه. از اونجایی که رسانه‌هایی که اسم بردم قابل اعتمادن، پس رسانه‌های مقابل همه دروغ می‌گن. دروغ هم یک کار غیراخلاقیه. ما هم فقط غیراخلاقی‌ها رو فیلتر می‌کنیم دیگه.»

وقایع‌نگار 20 بهمن 1392:
1. لاریجانی خطاب‌ به آمریکایی‌ها: «در خماری بمانید.»
2. وزیر ارتباطات: «فیلترینگ تنها شامل سایت‌های غیراخلاقی می‌شود.»

دربارهٔ seyedezatollahrashmi

فعال سیاسی بر علیه جمهوری اسلامی خونخوار

Posted on فوریه 12, 2014, in Uncategorized and tagged . Bookmark the permalink. بیان دیدگاه.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: